سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شارژ ایرانسل

فال حافظ


پنج شنبه 90/9/10

نمی دونم

کلمات کلیدی :محرمعزاداری


تو هیئت که نشستی

بعضی اوقات آدم آروم میشه

بعد یه لحظه انگار که تازه قضیه ی کربلا رو شنیده

پیش خودش میگه

عههههههههههههههههههههه

اینهمه داغ تو کدوم سینه میگنجه؟!

اینهمه ظلم به کدوم عقل میگنجه؟!

اینهمه درد چطوری میتونه وجود کسی رو از هم نپاشونه؟!

بعد انگار یه آن همه ی اون غم و غصه رو با بند بند وجود میفهمه

دلش میخواد زمین دهن باز کنه بره تو زمین....اصن یه وعضی..

بعد همین که جون به لب میرسه

نمی دونم چه سِریه که یهو انگار آروم میشی

انگار آرومت میکنن!

انگار میگن نه بسه! این طاقت نداره! این هنوز ....نه نمی تونه!

نمی دونم واسه ی این آرامش باید خوشحال بود یا نه!

نمی دونم باید خوشحال بود بعد از اون غم و غصه ای که درک میکنی زنده بمونی یا نه!

در هر صورت خدایا شکرت که به ما توفیق اشک ریختن و عزاداری دادی...

شکرت!