شارژ ایرانسل

فال حافظ


پنج شنبه 89/4/10

آن جا که جز او نیست

کلمات کلیدی :

بسم رب الشهدا و الصدیقین
زندگی
زیباست اما شهادت از آن زیباتر است. سلامت تن زیباست اما پرنده ی عشق تن را
قفسی می بیند که در باغ نهاده باشند. و مگر نه آن که گردن ها را باریک
آفریده اند تا در مقتل کربلای عشق آسان تر بریده شوند؟ و مگر نه آن که از
پسر آدم عهدی ازلی ستانده اند که حسین (ع) را از سر خویش بیشتر دوست داشته
باشد؟ و مگر نه آن که خانه ی تن راه فرسودگی می پیماید تا خانه ی روح آباد
شود؟ و مگر این عاشق بی قرار را بر این سفینه ی سرگردان آسمانی که کره ی
زمین باشد، برای ماندن در اصطبل خواب و خور آفریده اند؟ و مگر از درون این
خاک اگر نردبانی به آسمان نباشد، جز کرمانی فربه و تن پرور بر می آید؟
ای
شهید! ای آن که بر کرانه ی ازلی و ابدی وجود بر نشسته ای، دستی برآر و ما
قبرستان نشینان عادات سخیف را از این منجلاب بیرون کش.
 شهید سید مرتضی
آوینی +

 


منزل
اول: از خودت بگذر
آغاز حرکت از خودت است. یعنی اول باید خودت و تمام
چیزهایی که با انواع ضمیرهای متصل و منفصل به تو مربوط می شوند، بگذاری و
بگذری. هر چه سبکبار تر، پرواز آسان تر! ( اینو تو طلائیه موقع بالا رفتن
از تپه های خاکی قشنگ می فهمی یعنی چی!) موقع سوار شدن به اتوبوس سبکبارها
مشخص اند. اونهایی که با یه ساک تو دست و قلبی آرام و دلی مطمئن(!) خیلی
آروم و آسوده سوار می شن. قشنگ معلومه واسه 4 روز گوشی رو خاموش کردن، با
خونه و خونواده خداحافظی کردن، از رفقا حلالیت طلبیدن، و با شهدا عهد و
پیمان بستن. و البته هستن کسایی که دوتا دوتا چمدون آوردن و گوشی تو یه
دستشون و پلاستیک خوراکی ها تو دست دیگه شون در حال سوار شدنن. خب همه سوار
شدن. چه اونایی که دل کندن و چه اونایی که دل خواهند کند! آخه این جمع به
انتخاب خودشون که راهی این سفر نیستن! از کوچه ها و خیابون ها می گذریم. تا
به حال این قدر به اسم کوچه و خیابان های این شهر دقت نکرده بودی! هر
کوچه، یک شهید. این شهر چند کوچه دارد راستی؟ و نمی دانی چرا این همه غریب
اند در شهری که زندگی می کرده اند، در شهری که خانواده های بزگوارشان زندگی
می کنند. کوچه ها را به بیست سال پیش می بری: اتوبوس ها با پرچم های یا
حسین(ع) تو کوچه های تنگ جا گرفته اند با یک پلاکارد: اعزامی به جبهه های
نبرد حق علیه باطل. بوی اسپند و گلاب می آید. صدای صلوات لحظه ای قطع نمی
شود. برای نابودی صدام صلوات!، برای پیروزی رزمندگان اسلام صلوات!، برای
غربت این کوچه ها صلوات! راستی توی همین کوچه ها بود؟
شهر حال و هوای
عید دارد. شور و شوق قبل سال تحویل همه جا هست. و تو از کنار همه ی این
آدما و همه ی این اشتیاق ها ، می گذری. قراری مهم در پیش است. و نوای حاج
صادق آهنگران یادت می آورد: کربلا منتظر ماست بیا تا برویم... کربلای
ایران، شلمچه، در راه است...