سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شارژ ایرانسل

فال حافظ


یکشنبه 90/8/29

از بمب گذاری و شهادت و ترور تا عروسی!

کلمات کلیدی :

در حال خوردن شام توی هتل کاظمین بودیم

شب ولادت آقا امام هادی (ع) بود که یهو دیدیم صدای دست و دهل و از اینجور چیزا میاد

از بالا لابی رو نگاه کردیم

با تعجب دیدیم یه عروس داماد دارن وارد میشن ....مهمونا پشت سرشون :دی

خیلی جالب بود

آقا اینا اومدن توی لابی ... این کاروانی ها که داشتن از لب نرده اینا رو میدیدن شروع کردن به دست زدن :)))))))))

من و خواهرمم که در حال خندههههههههههههههه!

خیلی قشنگ بود

بعد از خنده سرمو چرخوندم دیدم دوربین داره از کاروان ما کامل فیلم میگیره!!!!

(قول میدم بعدا عروس و داماد کلی فک کنن که اینا کی اند که انقد خوشحالن! :دی)

عروس کاملا محجبه بود.یه شنل بلند سرش بود و فقط من یه تیکه دستشو دیدم....همین!

اراذل اوباش فامیل هم که مشغول انجام حرکات موزون (به نظرم به سبک آفریقایی بود...نمدونم دقت نکردم) بودند!

خیلی با نمک بود!

انتظار بمب و ترور و تک تیر انداز و ربوده شدن و ابو قریب و همه اینا داشتیم الا عروسی عربی!

 

از اون پایین هی امنیه امون به من و خواهرم اشاره میزد بیاین با عروس عکس بگیرین! اما از اونجایی که نه سر پیاز بودیم نه ته پیاز و نه تو مزرعه ی پیاز و نه تو محدوده ی مزرعه ی پیاز و نه تو کشور محل کشت پیاز، نرفتیم عکس بگیریم... دی:

 

هیچی! دو بار از مون فیلم گرفتن! خیلی حس جالبی بود!

بعد که اهل شیطون کاروان رفتن...وایسادم دقیق نیگاهشون کردم

نکته های قابل توجه این بود:

1)واسه بدرقه ی عروس و داماد به داخل لابی بیشتر خانم ها اومدن و یه دوتا آقا

2) این دومی جالبه، ظاهرا مادر شوهرا و خواهر شوهرای عربی هم مثه ما ایرانی ها اند! نمدونی مامانه و خواهره داداشه رو چه ماااااااااااااااااااچایی کردن دم رفتن! انگار دختر دارن شوهر میدن!

3) خواهرای عروس هر جای دنیا که باشن شب عروسی گریه میکنن :))

4)با توجه به اینکه عرب ها بیشتر با مادر و پدر زندگی میکنن اینه که اینها  حدود یه هفته و بعدش که میرن ماه عسل تنها هستن و بقیه رو در معاونت مادر شوهر گرام می باشند( اینو اونجا دستگیرمون شد!)

در کل خیلی غیر منتظره بود!

کلی نشاط برفت!




یکشنبه 90/8/29

اندر احوالات ابرهای قرمز آسمون!

کلمات کلیدی :

آخی!

آسمون از بس گریه کرده چشماش قرمز شده!

چقد ناراحنه!

:/

 




یکشنبه 90/8/29

یادگاری شهر نجف!

کلمات کلیدی :

 

بهله!

خیلی قشنگه که دعوت بشی مهمونی

بعد وقتی که میخوای برگردی

صاحب خونه دو تا یادگاری قشنگ بهت هدیه کنه!

:)

این دوتا یادگاری زیبا هدیه و تبرکی آیت الله سیستانی اند

که در شهر نجف به من و پدر هدیه شد.

ما این هدیه رو از ایشون به نیابت از جدشون تلقی کرده و گرفتیم.

هعـــــــــــی...

یا علی! رسمت نیست که گدا رو دست خالی رد کنی

 

 

 




یکشنبه 90/8/29

قلم داغون!

کلمات کلیدی :

خب انشالله یه سری از خاطرات کربلا رو می نویسیم

قلمی ندارم که قشنگ بنویسم

اما با پررویی تمام مینویسم

شاید هم پشیمون شدم

اما

فعلا

می نویسم!

:)




جمعه 90/8/13

زیارت امروز صبح من!

کلمات کلیدی :

 

توی خیالم داشتم قدم میزدم. نمی دونم چی شد یک دفعه خودمو توی پیاده روی روبروی باب الجواد دیدم

متوجه یه گنبد طلایی گوشه ی چشمم شدم

دست روی سینه گذاشتم.برگشتم رو به گنبد

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی

آقاجان راهی کرب و بلا هستم....دعام کنین با معرفت جدتون رو زیارت کنم

نمی دونم چرا یه حسی بهم میگه آقا علی بن موسی الرضا هم دلشون پرکشید کربلا!

آقا سلام میرسونم گرچه اصلا لایق نیستم!

یا علی

 




جمعه 90/8/13

آمریکا تو خالی است،ایران گواهی است!

کلمات کلیدی :

حدود 200 نفر از بچه های هنرستان و دوستام رو جمع کرده بودم

13 آبان بود، سال  58

صف اول ایستاده بودم شعار میدادم:

"آمریکا تو خالی است، ویتنام گواهی است!"

 بچه ها هم با هیجان تکرار میکردند

یه نفر زد به شانه ام

برگشتم

پیرمردی بود. گفت:

جوون! آمریکا تو خالی است، ایران گواهی است!!!

یه لحظه مکث کردم. بهش دقت نکرده بودم. لبخند زدم.

 

"آمریکا تو خالی است، ایران گواهی است!"

 

صدای جمعیت یک دفعه چند برابر شد.......

 

 

                                                                                 از خاطرات پدر




جمعه 90/8/6

آه!

کلمات کلیدی :

چند سالیه که هر بار میرم مشهد احساس میکنم یه حس دیگه داره یه مزه ی دیگه داره، اصن خودمونیماااااا انگار آقا بیشتر تحویلمون میگیرن

امشب به این توجه کردم که من چند ساله فقط از باب الجواد وارد صحن میشم

یا جواد الائمه (ع)





طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز