بعضی اوقات آدم یه نگاه به تقویم میندازه بعد میگه: کووووووو تا ماه رمضون!
بعدش یهو نگاه میکنه داره اولین سحری ماه مبارک رو میخوره....بعد میگه چه زود گذشت!
بعد به خودش میگه: کوووو تا شب قدر. چشم به هم نزده میبینه داره قرآن سومین شب قدر هم به سر میگیره!
به خودش میگه کوووووووو تا 40 سالگی بعد میبینه.....
بله! اینطوریاس
تقصیر ما که نیست! میگن در دوره ی آخر الزمان ساعت ها که هیچ، روزها که هیچ، سالها بی برکت اند!
بعضی اوقات به خودم میگم نکنه یه وقت شب اول قبری باشه و بازم من از گذشت زمان و غفلت خودم غافل گیر بشم.
نکنه یه شب باشه که دیگه هیچ کاری از دستم برنیاد!
من باشم و من باشم و من، تنها تو یه قبری که هیچ فراری ازش نیست. یه خونه ای که اینقدر تاریکه با یه خدایی که با اینکه مهربونه اما من اون بنده ی خطاکارم که تا بخوام بهونه بیارم میگه: مگه من نگفتم؟!
اما الان دلم خوشه بین همه لحظات و روزها و شاید سالهایی که قدرشونو ندونستم حداقل قدر این یه شب رو میدونم ینی امیدوارم که بدونم.
خدایا این انقلاب یک شبه با لطف و کرمت سخت نیست اما نگه داشتن آنچه بدست میاد با ایمان ضعیف من، کار سختی است...کمکم کن!
خدایا منو در نگه داشتن آنچه در این سه شب بدست می آورم که به کرمت میدانم و میدانی که کم نیست.....موفق کن!
خدایا امشب اشک چشم بده که روحم رو جلا بدم!
خدایا می بخشم امشب هر کسی رو به من بدی کرده به رسم تو که می بخشی امشب هر کس که به خودش ظلم کرده...
خدایا خدایا خدایا......من رو عفو کن از همه ظلم هایی که به خودم کردم و فقط از رو غفلت و جهالت بوده نه از روی سرکشی با تو....برحمتک یا ارحم الراحمین!