علی آیین من آیینهی من
علی شد محرم این سینهی من
دلم از انفجار عشق، خون است
علی جان، مهرت از ظرفم فزون است
دلم را گر سر جنگ است از توست
اگر این بیشه دلتنگ است از توست
گلِ لبخند مهرت، کوکب من
چراغافروزِ جانِ هر شب من
به یادت قایقی را مانم اکنون
روان بر موجهای عشق گلگون
به مهر آرامشام ده، ای تو رهبر
سکانداری کن و تا ساحلم بر
دلم از چاه کمتر نیست، گاهی
نواز این قعر ژرفا را به آهی
علی موسوی گرمارودی