امسال با پارسال یه فرقهایی داشت...زیاد نمی تونم از امسال تعریفم کنم چون ممکنه نشه همه مسائلش رو گفت اما ...
امسال توی کاروان سه تا رزمنده بودن با خانواده هاشون، هم جانباز،هم شیمیایی و هم موجی و یا هر سه !
خیلی چیزا عین روز جلوی چشمشون بود همه رو مو به مو تعریف میکردن و تو خیلی عملیات ها بودن...سه تایی!
منم که مشتاق بودم....ساعت ها تو اتوبوس نشستم روبروشون اینا تعریف میکردن...مخصوصا یکیشون.
بعضی خاطرات به قدری دلخراش بود که احساس میکردم الان است که غش کنم...بعضی ها هم خنده دار بود...غش غش خندیدم
اگر خدا بخواد یه سری از خاطرات رو اما نه همه رو پست میکنم