بعد از چند وقت دیدمش. خیلی فرق کرده بود.ادبیاتش عوض شده بود مثلا با کلاس حرف میزد. کلا فشن شده بود. من همیشه  باهاش دعوا داشتم اونم سر آشغال ریختن. هرچی دم دستش بود رو می ریخت توی خیابان و پای باغچه که چی؟ که تجزیه میشه از همون اول از کل علومی که توی مدرسه خونده بودیم همین رو بلد بود. شروع به صحبت کردیم.تازه از ترکیه اومده بود. ازش پرسیدم فلانی ترکیه چطور بود؟ گفت خیلی قشنگ بود و این طوری بود و اون طوری بود بعد شروع کرد زدن ترکیه بر سر مملکت خودمون. خواستم بحث را منحرف کنم گفتم میگن خیلی مناظر طبیعیِ قشنگی داره نه؟ گفت: آره خیلی قشنگه.....بعد گفت: نگاه کن! عین شمال خودمونه اما یه دونه آشغال توش نیست. گفتم: عجب!

بعد شروع کرد که خیلی تمییزه و این... ها پیشرفت کردن و ما هنوز اینجاییم و اینا..............

دوتا  ابمیوه خریدم. داشتیم صحبت میکردیم

داشت صحبت میکرد که فلان جور آرایش خلیجی را از ژورناهایی که از دبی خریده یاد گرفته و این آرایش اروپاییه و ....این مدل مو رو از مدلهای ترک یاد گرفته و این چیزا. خداییش هم با اون میک آپی که روی صورتش پیاده کرده بود معلوم بود هر چی دیده رو خوب یاد گرفته بود.

آبمیوه اش تمام شد...............خیلی راحت انداختش توی جوب ...............صدام در اومد که فلانی اگه ترکیه هم بودی آشغالت رو می انداختی تو جوب؟! گفت : واااااااااااااااااااا اینجا پر آشغاله اما اونجا که یه دونه آشغال نیست!

کفرم در اومد گفتم: آخه میدونی چیه مشکل مملکت ما کسایی اند که به مملکتشان اهمیت نمی دهند خوب اگه تو این آشغال رو نریزی، نفر بعد هم نریزه ، منم نریزم خوب تمیز می مونه دیگه غیر اینه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

میگه : ای خانم!  کار ما از این کار ها گذشته، این مملکت، مملکت بشو نیست!

باخنده گفتم:  بابا تو آدم بشو نیستی! عزیز دلم این همه چیز از اونا یاد گرفتی، خوب چی میشد آشغال نریختنم یاد میگرفتی!

خیلی راحت گفت: نه این نظام که واسه مردم دل خوشی نذاشته همش تقصیر ایناست و گفت که اونجا مدیریت شهری چنان و چنینه و اینجا همه دزدن و............................

مانده بودم بهش چی بگم.

تمام راه برگشت را فکر کردم .قدیما میگفتن طرف بره دنیا را ببینه که دنیا دیده بشه، اما ا مروزِ روز مردم میرن دنیا رو میبینن که وقتی برگشتن نابینا تر بشن. اینقدر برق پیشرفت کشور های دیگه چشماشون میگیره که وقتی بر می گردن هیچ حسنی را نمی بینن! چه میشه کرد خیلی ها این شکلی اند.

حاضر نیست حتی برای مملکتش یه قدم برداره و از یه آشغال نریختنش دریغ میکنه اما داره فقط ایراد بگیره و اونا رو بزنه تو سر مملکت ما....

ای خدا آدم آخه چی بگه .