سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شارژ ایرانسل

فال حافظ


پنج شنبه 90/9/10

اما خــــوب می شود...

کلمات کلیدی :زندگی

راه کج رفته

 استخوان در رفته را ماند

جا انداختنش

درد دارد...

درد!




یکشنبه 90/9/6

آرومم پس از طوفان نوح!

کلمات کلیدی :

آرامش پس از طوفان هم عالمی دارد

باارزش و دوست داشتنی است....

بغل کردنی و بوسیدنی است...

بح بح!

 

 

.....................................

پ.ن: دوره ی این طوفان 9 ساله اس انگار!




یکشنبه 90/9/6

من دیگر...

کلمات کلیدی :

باز روزه...

باز روضه...

چه ترکیبی! چه پاک کنندگی عجیبی!

چه ترکیبی بهتر از این نفس سرکشِِ  بدقلقِ افسارگسیخته ام را رام خواهد کرد؟!

نفسِ من!

همیشه از اینکه برای من است شرمگینم!

نفسی که یک لحظه به اختیار نبوده

این بار

با روزه در منگنه است و با روضه آرام...

روزه ام تا شاید فرجی شد

 تا شاید از بندی رها شد

تا شاید سَبُکی ای بدست آمد

تا شاید از زمین کنده شد...شاید!

تا شاید میانبری ...دور برگردانی...به راه راست پیدا شد

روضه می خواند دلم تا شاید شست این رسوب ها، این زنگار ها را

از دل

از فکر

از چشم.

با تیزی روزه رسوب دل و فکر و عقل و احساس می خراشم...خرد میکنم ...می ریزم

با روضه می شویم آنچه زیادی بود در دل، فکر،عقل ، احساس...التیام میدهم جای گناهان خراشیده را!

و

من می مانم و دلی و فکری و عقلی و احساسی پاک، تمییز، آزااااااد....

روزه ام.....روضه می خواهد دلم!

تا از من....منِ دیگری بسازد!




یکشنبه 90/9/6

.............

کلمات کلیدی :

میدونم اول محرمه

میدونم الان هر کسی وبلاگشو معنوی میکنه

میخوام یه خورده public از خودم گلایه کنم

یه خورده خوردش کنم

بابا این چه وعضشه!

یه وقتایی یه اراده ای داشتیم

یه کارایی میکردیم...

میکَندیم...میرفتیم

الان این چیه؟! این منم؟! اصن روم میشه بگم آدمم؟!

ای خدا..........

خسته شدم

از این بی ارادگی

از این سست بودن

از اینهمه ____________

خسته شدم از خودم

این من نیستم...افسار دل، افسار نفس، افسار فکر....دست من نیست

رسما هک شدم!

اعوذ بالله من الشیطان

خدایاااااااااااااااا بسه!

خودمو یه آدمی میبینم که از هر طرفی گیر کرده

مثل گالیور که زندانی اش کرده بودن ، با هزار تا طناب و میخ به زمین پیچ شدم

واقعن این منم؟!

9 سال راحت زندگی کردم

9 سال نبود و نبود و نبود....

مثل سنگ

مثل دیوار

مثل یخ

9 سال راحت!

این چه امتحانیه خدااااااااااااااااااااااا

این چه پس رفتیه؟!

هعـــــــــــــــــی...

خدا

خدااا

خداااااا...

دستمو بگیر....تو یه باتلاقی دارم فرو میرم اصن یه وعضی...

من آدمش نیستم

آدم امتحان شدن نیستم...سستم...بی ارادم....کوچیکم...کوچیک!

خدایا از این هم امیدوار شدن و نا امید شدن خسته ام

از این کوه بودنا خسته ام

از این زودرنجی ها کلافه ام

از این همه گرم و سرد شدن تَرَک برداشتم....دارم می پاشم. نمی بینی؟!

من نیستم...

I quit!

 خدایا خودت که میدونی...

خودت که بنده هاتو بهتر میشناسی

بیا خودت پاکم کن

زودتر

خاکم کن...

PS: I  love you....lord!




چهارشنبه 90/9/2

روز شکرگزاری من بدون بوقلمون، بدون شمع و دست تو دست خدا!

کلمات کلیدی :

توی اتوبوس

داشتم فکر میکردم

اشک توی چشمام حلقه زد...

 

خدایا شکرت!!!

 

 

پ.ن:24 نوامبر روز شکرگزاری




<      1   2      
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز